راسخان در دانش و تأویل متشابهات
﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا...﴾
در بحث از محکمات ومتشابهات قرآن، روشن شدکه تأویل آیات متشابه بر کسی جُزخدایتعالی معلوم نیست ولی چون مفسّران قرآن ازدیرزمان تاکنون دراینباره اختلاف نمودهاند، لازمست دراینجا به روشنگری بیشتری پرداخته شود. در آیۀ شریفۀ موردبحث، خداوند سبحان دو ایراد از کژدلان میگیرد. یکی آنکه ایشان آیات متشابه را پی میگیرند تا فتنهگری کنند. دوّم آنکه ایندسته، درجستجوی آگاهی ازتأویل متشابهات برمیآیند. چنانکه میفرماید: ﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ﴾ (أمّا کسانی که در دلهایشان میل به باطل است برای فتنهجویی و برای جستن تأویل متشابهات، درپی آنها میروند) و اگر دانستن تأویل متشابهات برای بشر جایز بود و راسخان در علم هم آن را میدانستند، درآنصورت راه ایراد گرفتن ازاین مقوله بسته بود و لازم بود که تنها یک ایراد بر کژدلان وارد آید وگفته شودکه ایشان حُسن نیّت نداشته و قصد فتنهگری دارند، همین و بس! بنابراین آگاهی ازتأویل متشابهات درخور آدمی نبوده و در انحصار خدایتعالی است وازاینرو «واو» درآغاز جملۀ ﴿ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا...﴾ برای «استیناف» آمده است نه برای «عطف» و از شروع جملۀ اسمیّۀ جدیدی خبر میدهد.
شگفت آنکه همین معنای دقیق را در چهارده قرن پیش حکیم اسلام و امیرمؤمنان علی u به روشنی بیان فرموده است (1)و در پاسخ کسی که بدو گفت: «یا أمِیرَ المُؤمِنِینَ صِف لَنا رَبَّنا مِثلَما نَراهُ عَیاناً» (ای امیرمؤمنان خداوندماراچنان برایمان وصفکنکه گویی آشکارا اورا میبینیم!) چنینفرمود:
فَانظُر أیُّهَا السّائلُ: فَما دَلَّکَ القُرآنُ عَلَیهِ مِن صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ وَاستَضِئ بِنُورِ هِدایَتِهِ، وَما کَلَّفَکَ الشَّیطانُ عِلمَهُ مِمّا لَیسَ فِي الکِتابِ عَلَیکَ فَرضُهُ، وَلا فِي سُنَّةِ النَّبِيِّ ص وَأئِمَّةِ الهُدَی أثَرُهُ، فَکِل عِلمَهُ إلَی اللهِ سُبحانَهُ، فَإنَّ ذلِکَ مُنتَهَی حَقِّ اللهِ عَلَیکَ. وَاعلَم أنَّ الرّاسِخِینَ في العِلمِ هُمُ الَّذِینَ أغناهُم عَنِ اقتِحامِ السُّدَدِ المَضرُوبَةِ دُونَ الغُیُوبِ، الإقرارُ بِجُملَةِ ما جَهِلُوا تَفسِیرَهُ مِنَ الغَیبِ المَحجُوبِ، فَمَدَحَ اللهُ اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم یُحِیطُوا بِِهِ عِلماً، وَسَمَّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فِیما لَم یُکَلِّفهُمُ البَحثَ عَن کُنهِهِ رُسُوخاً، فَاقتَصِر عَلی ذلِکَ، وَلا تُقَدِّر عَظَمَةَ اللهِ سُبحانَهُ عَلی قَدرِ عَقلِکَ فَتَکُونَ مِنَ الهالِکِین».
یعنی: «ای پرسش کننده، نیک بنگر! آنچه را که قرآن دربارۀ صفات خداوند، تو را رهنمایی میفرماید، از آن پیروی کن و از نور هدایتش روشنی بجوی و هرچیزی که شیطان تو را به دانستن آن، وامیدارد که در کتاب خدا بر تو واجب نشده و در سنّت پیامبر ص و پیشوایان هدایت اثری از آن نیست، دانش آن را به خدا واگذار که این نهایت حقِّ خداوند برتو است و بدان که راسخان در دانش کسانی هستند که اعترافشان به نادانی دربارۀ غیب پوشیده، ایشان را از ورود به درهای بستۀ آن، بینیاز ساخته است و خداوند اعتراف آنان را به عجز و نادانی از احاطۀ بر آن امور، ستایش نموده و فرونرفتن ایشان را در چیزهایی که ادراک کُنه آنها را از راسخان نخواسته، رسوخ در دانش نامیده است. پس تو نیز به همین اندازه بسنده کن و عظمت خداوند پاک را با عقل خود نسنج که از اهل هلاکت خواهی شد.»
چنانکه ملاحظه میشود امام ع تصریح فرموده که راسخان در علم از شناخت تأویل متشابهات ناتوانند و این امر اختصاص به خدایتعالی دارد. دراینجا ممکن است گفته شودکه: دربرخی ازمأثورات ائمّه † خلاف اینمعنی ملاحظه میگردد! پاسخ آنستکه: ما موظّف هستیم به هنگام «تعارض آثار» خبری را بپذیریم که با قرآن مجید موافقت دارد(مانند خطبۀ علی ع) و اخبار دیگر را ترک کنیم چنانکه این دستور از ائمّۀ هُدی † بهگونهای متواتر رسیده است و جای تردید نیست.
باز ممکن است بگویند: چگونه میشود که راسخان در دانش، معنای بخشی از کتاب خدا را ندانند؟! پاسخ آنست که: راسخان در علم البتّه معانی قرآن را درمییابند، آنچه را که نمیدانند «تأویل متشابهات» استکه با برخی از اسرارغیب وامورإلهی پیونددارد چنانکه ازشواهد قرآنی وخطبۀ امیرمؤمنان ع برمیآید. اسراریکه در لسان شرع، آنها را «علم مُستَأثَر» میخوانند یعنی اموری که دانش آنها خاصّ خداوند است. در قرآن مجید هم بدین معنی تصریح شده که برخی از امور غیب را کسی جُز خدا نمیداند و میفرماید: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ (السجدۀ: 17)(هیچکس نمیداند که چه چیزهایی [در عالم غیب] برای ایشان پنهان شـده که مایۀ روشنی دیدگان میشود!..).
دراینجا ممکن است گفته شود: هرچند پارهای از امور إلهی و اسرار آخرت را جُز خدای سبحان کسی نمیداند ولی چه مانعی دارد که خدایتعالی امورمزبور را به راسخان درعلم آموخته باشد؟ چنانکه صاحب تفسیر المیزان میفرماید: إنَّ العِلمَ بِالتَّأوِیلِ مَقصُورٌ فِي الآیَةِ عَلَیهِ تَعالی وَلا یُنافِي ذلِکَ وُرُودَ الإستِثناءِ عَلَیه(2) (علم به تأویل متشابهات درآیۀ قرآن، اختصاص به خدایتعالی دارد ولی این امر، منافی با ورود استثناء در آن نیست).
پاسخ آنست که: این احتمال با خطبۀ امام ع سازگاری ندارد زیرا که امام ع در آنخطبه، سؤال کننده را ترغیب میفرماید که در اسرار پوشیدۀ إلهی وارد نشود و بدون اطّلاع از آنها، اسرار مزبور را تصدیق کند همانگونه که راسخان در علم آنها را تصدیق نمودهاند. اینک اگر ادّعا کنیم که راسخان در دانش، اسرار غیب را میدانند و دانسته تصدیق میکنند، بیان امام ع نقصان میپذیرد و دیگر لزومی نداشته تا أمیرمؤمنان ع ایمان راسخان دانش را برای سائل مطرح فرماید!
درپایان این بحث، برای برخی از مفسّران، پرسشی پیش آمده که: اساساً چرا در کتاب خدا سخن از متشابهات رفته است، متشابهاتی که تأویل آنها را جُز خدا کسی نمیداند؟! فخررازی در تفسیر «مفاتیح الغیب» پنج فایده برای ورود متشابهات در قرآن مجید برشمرده است(3) که هیچکدام از آنها وافی به مقصود نیست و ازاینرو ما از بازآوردن وجوه مزبور، خودداری ورزیدیم. آنچه از رجوع به خودقرآن دراینمورد استفاده میشود اینست که ایمان آدمی به خداوند و کلام او، از دو راه به کمال میپیوندد. یکی از طریق دانش و پژوهش و دوّم ازطریق تسلیم و تصدیق چنانکه راسخان در دانش با علم به محکمات قرآن و تدبّر و پژوهش در آنها، مقام اوّل را احراز نمودهاند و در مقام دوّم که رهیافتن به «علم مُستَأثَر» یا آگاهی از تأویل متشابهات باشد، گویند:﴿ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا﴾ (ما به کلام حقّ ایمان آوردیم، همگی آن ازسوی خداوند ما است) و بدینوسیله تسلیم و اخلاص خودرا به پیشگاه خدای عزّوجلّ تقدیم داشتهاند.
زیرنویس:
1- این خطبۀمبارکه «أشباح» نام دارد ودر«نَهج البلاغه» به شمارۀ 91 ضبط شده است و محمّدبن علیّ بن بابویه در «کتاب التّوحید» ص 55 و56 سندخطبه را آورده است.
2- به تفسیر «المیزان»، ج3، ص 27 نگاه کنید.
3- به تفسیر مفاتیح الغیب، ج2، ص 403 و 404 بنگرید.
برچسب : نویسنده : farhad otaghetanhaeiman بازدید : 147