از یاسِ بی نصیب،سمتِ نگاه من
ظاهر شد از ذهنم،سمت سراب من
آن شاخه ی سپید،از دستِ یاسِ من
آمد به سمت من،در دستِ من، شِکفت
از من طلب بکرد،آبی برای گل،شاید برای خود
از رود چشمِ من، جاری بشد به گل
اشکی برای او،شاید برای من
از اشک شورِ من، خشکیده شد، گلش
پژمرده شد خودش،راهش گرفت و رفت
از آن سراب من
دیگر درون من،حتی درون خواب،یا در سراب من
نه یاسِ من نشست؛نه آن گلش شکفت
یادش گرامی باد،جایش به جاویدان
نامش به نیکی ،هم یاد من هست
هم یادِ آن گُل هست
برچسب : نویسنده : farhad otaghetanhaeiman بازدید : 172